صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست گریه در روضۀ او مسلک عرفانی ماست
ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم غربتش علت این گریۀ طولانی ماست
هر کسی در پی دارو و دوا می گردد نمک روضۀ او نسخۀ درمانی ماست
هرکسی رخت عزا کرده به تن می داند که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست
لعن بر قاتل صدیقۀ کبری بی شک مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست
روضه خوان ، روضۀ دیوار و در و کوچه نخوان
سر شکستن سند غیرت ایرانی ماست
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
همین که آه میکشی، حیدر خجالت میکشد از این نگاه خسته تا محشر خجالت میکشد
تا ماجرای کوچه را یک یک حکایت میکنی حس میکنم غیر از حسن، معجر خجالت میکشد
پهلو به پهلو میشوی، دردت مکرر میشود پهلو اگر آرام شد، از سر خجالت میکشد
یک سوم از سادات را با فاطمه آتش زدند حالا کنار شعله، خاکستر خجالت میکشد
آری یقینا هر چه شد، بین در و دیوار شد وقتی مقصر بوده میخِ در، خجالت میکشد
هر روز درد تازه ای در پیکرت رو میشود از رنگ سرخ پیرهن، بستر خجالت میکشد
هنگام دفن فاطمه، دستی ز قبر آمد برون
حالا علی در لحظه ی آخر خجالت میکشد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مـتاب ای مـاه بر سیـمـای مــادر
کـه بـابا جان دهد در پـای مــــادر
الـهـی کــاش بـابـایــم نـبـیـنــد
کـه خـون می ریزد از لبـهای مادر
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بـه آه رفــتــه در لاهــوت مـــادر
به آن چشمی که شد مبهوت مادر
الـهـی کـاش امـشـب زینبــش را
بـخـوابـاننــد در تـابـوت مـــادر
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نظرات شما عزیزان: